کم توقع شده ام
چقدر کم توقع شده ام
دیگر هیچ چیز را نمیخواهم
نه چشمانت
نه دستانت
نه نگاه مهربانت
همین که هستی برایم کافیست
همین که میدانم میخندی
نفس میکشی
کافیست
حتی اگر نفس هایم شماره وار باشد
زندگی برایم زیبا ست
از روزگار چیزی را نمیخواهم
هرچه خواستم نداد
همیشه بر سرم داد کشید
هنوز ضرب سیلی هایش صورتم را میسوزاند
و من چون کودکی
در گوشه اتاق کز کرده ام
بغض کرده ام
و بدون شکایتی
آرام به دور دست ها خیره شدم
نظرات شما عزیزان: